وقتی خوراکذهنی کافی برای نوشتن نداشته باشی، به کلیشه و کلیشهنویسی چنگ میزنی. کلیشه، آزادنویسی نیست، بلکه نوعی تلاش برای شاهکارنویسی هولهولکی است که با شکستی بزرگ روبهرو میشود. با این نتایج، میتوان گفت کلیشهنویس، نویسنده نیست.
نویسنده خوراکذهنی کافی دارد، گاهی اوقات بد مینویسد و گاهی خوب. نویسنده گاهی اوقات در کلیشهنویسی گیر میافتد، اما راهی برای رهایی از آن پیدا میکند. اما کلیشهنویس، خوراکذهنی کافی ندارد و خود را با کلیشه سرگرم میکند.
نکته: در این متن، کلیشهنویس و شخصی که کلیشهای مینویسد را از یکدیگر تفکیک کردهام. شخصی که کلیشهای مینویسد، ممکن است به صورت موقتی در کلیشه گیر افتاده باشد اما کلیشهنویس، مدتهاست در کلیشه مانده و راهی برای رهایی از آن نمیجوید.
4 پاسخ
سلام امیر علی جان
تذکر سازنده و مفیدی بود
خیلی یاید مراقب باشیم که خودمان در این تله گرفتار نشویم .
از دقت نظرت لذت میبرم پسر دوستداشتنی،🥰
آفرین به تو دوست خوب من
مهدیا
لطف دارید🙏
سلام
امیر علی جان دوست خلاق و نویسنده خوش آتیه
هشدار جدی و بجایی است
مراقبت از افتادن در این تله کار سخت ولی لازمی است
توحهت به این تله در مسیر نویسندگی قابل تحسین است
آفرین
مهدیا
دوست تو
مرسی از شما مهدیای عزیز بابت نظرتون🙏